یوسف پیامبر(ع) و اقتصاد مقاومتی
ازسریال تا….
تفاوت اصلی فیلمهای اصیل و استخوان محکم با فیلمهای سفارشی این است که مخاطب فیلمهای اصیل، متن جامعه و مردم است و مخاطب سفارشیها، بنگاههای سیاسی یا اقتصادی و در حالت دیگر آن، جشنوارههایی که فقط به فیلمهای سیاهنما نمره قبولی میدهند. این قانون نانوشته آنان است که هرچه سیاهی بیشتر باشد جایزه بزرگتر میشود و هرچه بدبختیها را بزرگتر نشان دهند بیشتر جایزه میبرند و مورد حمایتترند. تفاوت دیگرشان فیلمنامههاست که گویای پختگی و وزانت است. نخبگان میشناسند و مردم تمیز میدهند فیلمنامه امثال یوسف پیامبر، مختارنامه، محمد رسولالله و … را با سریدوزیهای جشنوارهای و سریالهای ماهوارهای. آنچه حقگو و واقعنماست، متفاوت است با آنچه جعل قهرمان کرده و تاریخسازی میکند. که آن سره است و این ناسره. آنچه بر فضایل انسانی تأکید میکند و بر حفظ و گسترش خوبیها و نیکیها تأکید دارد و در محکمه افکار عمومی پلیدی را محاکمه میکند تفاوت دارد با آنچه که دائما از غصههای بیحاصلِ حاصل از خیانتها و هوسهای زودگذر و مادون آدمی میگوید و سوءظن گسترش میدهد و منکر رواج میدهد. که آن نجیب است و این نانجیب.
مجموعه یوسف و امثال آن است که از بهترین داستانها و بهترین آدمها سخن میگوید و از روابط آنان با جامعه میگوید و از کارشکنی بدها و بدترینها حکایت میکند. در مجموعه فاخر یوسف در کنار یوسف که مظهر پاکی و نجابت انبیاء و حقیقت آدمی را نمایانگر است، افراد دیگری هستند که نمیشناسندش و تنها شیفته ظاهر اویند و وقتی به او نزدیک میشوند و رایحه فضایل را از وجود پاکش حس میکنند، به یاد اصل خویش میافتند و باز میجویند روزگار وصلشان با خدا را. دل و جان به او میبازند و در کنارش میمانند. از سیاه گرفته تا سفید، از ثروتمند گرفته تا درویش و از خرد و کلان گرفته تا زن و مرد، همگی به آستان او که در این مجموعه نماینده پیامبران است دلبسته میشوند. چون مالک، ترک تجارت میکنند و در فراقش 20 سال در شهر یوسف معتکف میشوند و چون زلیخای پشیمان، ترک هوس میکنند و یکتاپرست میشوند. یعقوب نبی 30 سال در فراقش مویه میکند و موی سفید میکند و چشم به راه یوسف میگذارد و عمر میبازد و دیگران هر یک به گونهای.
در مقابل یوسف نیز گروههایی هستند که مخالف اویند. سرسختند و لجوج و در برابر خدا کنودند1 و با صالحان عنود. ثروتمندانی شکمباره که بر بالش قدرت لمیدهاند و عمده آنان بتتراشانیاند که خود بت شدهاند. پروار شده از بیتالمال و پرورده در ناز و نعمت. مملکت را ملک طلق خود میدانند و از آنِ حلقه دور خویش. کاری جز فریفتن و فتنهگری ندارند و در هوچیگری استادند. متفرعنانی که مغرورند و جاهطلب و به وقت نیاز مظلومنمایند و تظلم میکنند. قدرتطلبند و زیادهخواه. از بیتالمال هرآنچه خود و کسانشان خواهند، خوارند. هرآنچه از زمینهای مرغوب و سرمایههای ملی است را به نام خود دارند و مال مردم را مال خود میدانند. علی رغم آنکه خود را نزدیک حاکم میکنند و از مردم میگویند، با عملشان میگویند که نه علاقهای به حاکمیت صالحان دارند و نه اعتقادی به مردم. در موقع لازم بازی را بر هم میزنند و علیه حاکم دسیسه میچینند و بر جمهوریت میشورند و در موقع لزوم خود را وارد بازی میکنند و در پشت مردم پنهان میشوند. دروغگویند و دورو. در ظاهر ارادت دارند و در باطن عداوت. کمِ خود را زیاد مینمایانند و زیاد یوسف را کم. با یوسف صدیق دشمنند و با هرکسی که بویی از صداقت و سلامت یوسف دارد و با آنان که ریگی در کفش دارند، ندارند. در خلوت توطئه میکنند و در جلوت تبری میجویند.
این تعلیق و داستان جذاب همانی است که درد امروز و حکایت حال ماست. مگر در این انقلاب اسلامی مظلوم که چون یوسفی در میان حکومتهای جهان است، کم بودند و هستند یوسفانی که به تیر تهمت و تخریب و توطئه و تکفیر به شهادت رسیدند و یا تن به خاک سپردند و یا برای نظام آبرو دادند. برای جوانان امروز چند مطهری و مفتح و بهشتی باید مثال زد تا بدانند که ما برای بوسیدن خاک سر قلهها، چه خطرها کردهایم و برای آیندگان چگونه باید از حضرات آفتاب و ماه مثال زد تا بدانند رهبران واقعی این مملکت برای آنکه ایران خانه خوبان شود، چه خون دلها خوردهاند و رنج دوران بردهاند. خدا سلحشور را بیامرزد که اینگونه برایمان از پیامبران میگفت و ما را به فکر میبرد تا قدر یوسف بدانیم و بدانیم یوسف کنعانی اگر که مصر آباد میکرد، یوسف حجازی اگر بیاید جهانی را آباد میکند. این کار سلحشور، دنیایی میارزد. اگرچه آنان که وظیفه دارند قدر بشناسند، نشناسند. و اگرچه هیچ وزیر و وکیل و مدیری که دائما به دنبال عکس گرفتن با بیماران خاص همطیف خود هستند و مدعی هنر برای هنر، از او عیادت نکنند. مهم نیست. کاری که برای خدا باشد مثل کار سلحشور مورد رغبت جهانیان است.
کار برای خدا مثل کار یوسف است. پربرکت و ماندگار. اصولی و مدبرانه. و تدبیر آن است که یوسفان دارند. نه هر که سر بتراشد قلندری داند. اکنون نیز اگر بخواهیم عزتمندانه زندگی کنیم و به تکالیفمان عمل کنیم و اگر بخواهیم از گردنهها به سلامت سفر کنیم و پا نلغزانیم، باید به شیوه حکیمان عمل کنیم. راه و چاره همان است که از قرآن و سنت پیامبران است. اگر معتقد باشیم که قوانین تاریخ تکرارپذیر است باید بدانیم که هیچ قومی طعم عزت را نچید مگر آنکه به خود متکی شد و دست به زانوی خود گرفت و برخاست. با مردم خویش از سر صداقت وارد شد و چشم از غریبه به خودی دوخت و به دشمن اعتماد نکرد. این سخنان، برگرفته از رفتار خورشید انقلاب است که به ما استقلال را آموخت و اینکه خودکفا شویم. اگر مشکل عمده یوسف مصر، داخلی بود، ما از اول انقلاب، هم مشکل داخلی داشتیم و هم خارجی ولی با اینحال همانگونه که پیغمبر خاتم در مورد ایرانیان گفته بود، به قلههای علم و دانش که در روزگار ما نانو و فضاست دست یافتیم و هنوز در مسیریم که این پیام انقلاب بود.
ایرانیان به علوم مورد نیاز و مهم دوران دست یافتند و خود را بالا کشیدند و عیار نسل انقلابی را به همگان نشان دادند و نشان خواهند داد که اگر با بیتدبیری و غفلت، قلب رآکتوری بتونی شد ولی قلب دانشمندان این خاک و بوم برای فتح قلهها هنوز میتپد و خواهد تپید و مشکلات را حل خواهد نمود و چاره تمام این مشکلات اعتماد به ایرانی و کار جهادی است. اگرچه در ایران امروز ما کسانی هستند که به برکت انقلاب و خون شهدا، سالیان درازی است مسند و منصبی را گرفتهاند ولی با این حال پیام انقلاب را نفهمیدهاند همانگونه که از اسلام نیز نگاه عمیقی ندارند و فکر میکنند اسلامی که برای ناخن گرفتن برنامه دارد، اقتصاد را واگذارده و فراموش کرده است. فکر میکنند جوانانی که اتم شکافتند و رآکتور ساختند نمیتوانند مدیریت کنند و باید از مدیران غربی گدایی کرد. سلیقهای عمل میکنند و به صندلی مسئولیت خود که باید برایش پاسخگو باشند، به چشم کرسی ریاست مینگرند.
این افراد جا مانده در تاریخ، به گونهای رفتار میکنند که رهبر انقلاب باید پس از این همه سال وظایف آنها را شرح فعالیت و اقدام دهد. سال95 سال اقتصاد مقاومتی است و صد البته با تخصیص اقدام و عمل. نه اکتفا کردن به شعار و بنر و گرامیداشت و سربرگهای اداری. اقدام و عمل همان کاری است که یوسف در هفت سال اول قبل از خشکسالی انجام داد و همان است که باید از گذشتههای دور انجام میدادیم که ندادیم. همان است که باید فراتر از دستورات کاغذی و گزارشهای تکراری به آنها پرداخت. باید مردم در سفره خود تلاش دولت و مسئولین را ببینند نه آن گونه که قرار بود چرخش چرخ زندگی خود را میدیدند. اقدام و عمل یعنی دل بستن به سراب ممنوع. چشم دوختن به دست کج کدخدا ممنوع. دلخوشی به وعدههای سرخرمن دشمن ممنوع. فرافکنی و حاشیهسازی ممنوع. باندبازی و سیاسیبازی ممنوع. بازی با آمار و کلمات ممنوع. تنبلی ممنوع. صرف کردن وقت بیتالمال در حزببازیها و فتنهسازیها ممنوع. و در یک کلام اقتصاد مقاومتی یعنی برو کار میکن.